22 گام برای تبدیل شدن به یک نویسنده حرفه ای

به گزارش هولی، نویسندگی هنر بیان تجربه انسانی در قالبی هنرمندانه و ادبی است. نوشتن پیشه و هنری با ظرافت است که در آن ضمن تبعیت از فنون ادبی معین، نویسنده ملزم به رعایت استانداردهای حرفه ای هم می باشد.

22 گام برای تبدیل شدن به یک نویسنده حرفه ای

اگر به دنیای نگارش و کلمات علاقه مند هستید، نویسندگی می تواند شغل مناسبی برای شما باشد. نویسندگان در صنایع مختلف و در جایگاه های شغلی بسیار متنوعی مشغول به کار هستند. برخی از آن ها ممکن است داستان های ادبی بنویسند، برخی دیگر ممکن است برای روزنامه ها و جراید مقالات اجتماعی بنویسند، عده ای هم متون تبلیغاتی را می نویسند و بسیاری از جایگاه های شغلی دیگر که نویسنده ها در آن مشغول به کار هستند. به علت تنوع حوزه کاری نویسندگی، این هنر را می توان یک موقعیت شغلی عالی برای افراد خلاقی دانست که می خواهند علاقه و اشتیاق خود را به یک حرفه تبدیل نمایند و از آن کسب عایدی نمایند.

اگرچه می توان گفت که برای تبدیل شدن به یک نویسنده صرفاً نوشتن کافی است، اما اگر می خواهید که این حرفه را به شکل صحیح و اصولی یاد بگیرید، چندین نکته آموزشی هست که باید آن ها را قبل از شروع به کار فرابگیرید. با این کار از آمادگی کافی برای موقعیت های شغلی مختلفی که با آن ها روبرو خواهید شد، اطمینان حاصل می کنید.

برای شروع کار خود در صنعت نویسندگی، مهم است که بدانید نویسنده بودن شامل تسلط بر چه مواردی است و اینکه چه مراحلی را برای رسیدن به آن لازم است که طی کنید. در این مقاله از خبرنگاران مگ، ما اقداماتی که یک نویسنده حرفه ای برای خلق اثرش انجام می دهد را مورد آنالیز قرار می دهیم، سپس مراحل مختلف این سفر آموزشی، برای شروع حرفه نویسندگی را شرح خواهیم داد و در ادامه برای هر مرحله از این سفر مثال ها و نمونه هایی عملی ارائه خواهیم کرد. با ما همراه باشید.

بخش اول: ایده یابی

گام اول: تصمیم گیری در خصوص اینکه چه می خواهید بنویسید

دنیای وسیع و گسترده نگارش خلاقانه به زیرمجموعه های معینی تقسیم می گردد (داستان، شعر، متون غیرداستانی خلاقانه و …)، حتی چندین ژانر تخصصی هم برای طبقه بندی این نوع وجود دارد (علمی تخیلی، اسرارآمیز، تجربی و بسیاری موارد دیگر). در خصوص آنچه که می خواهید بنویسید تصمیم گیری کنید. در واقع شما باید آن چیزی را بنویسید که خودتان از خواندنش لذت می برید. برترین نوشته های شما زمانی حاصل می گردد که شما فقط و فقط به آن موضوعی بپردازید که خودتان به آن علاقه مند هستید. حقیقت دیگر این است که هیچ کس نمی تواند مثل شما بنویسد. وقتی اشتیاق شما چاشنی نوشته هایتان بگردد، خوانندگان شما هم به نوبه خود به نوشته های شما علاقه مند می شوند. علاقه و اشتیاق شما به پروژه نگارشی که قصد دارید شروع کنید، ابزاری قدرتمند است که می تواند نقش یک نقطه شروع مناسب را ایفا نماید.

  • به یاد داشته باشید که الزامی وجود ندارد که خود را فقط به یک حوزه نگارشی محدود کنید. بسیاری از نویسندگان معتبر به طور معمول به کند و کاو و توسعه دامنه کاری خود در حوزه نویسندگی می پردازند. به اسم مثال ممکن است که آن ها در هنگام انتظار برای انتشار آثار غیر داستانی خود، مقالاتی ادبی و خلاقانه بنویسند. یا اینکه ممکن است رمان های کوتاه آن ها شعرهایی را هم در درون خود جای داده باشد. در واقع دنیای نویسندگی آن قدر گسترده و مجذوب کننده است که هر نویسنده ای دیر یا زود به گوشه و کنارهای آن سرک خواهید کشید. اگر داستان می نویسید، فقط به ادبیات داستانی نچسبید. شما علاوه بر داستان باید ادبیات غیرداستانی را هم امتحان کنید.

گام دوم: برنامه خود را معین کنید

داشتن یک برنامه و روتین معین و پایبندی به آن قطعاً به هر نویسنده ای یاری می نماید. برای جلسات نگارشی خود یک زمان، مکان و جو معین را معین کنید و طبق آن کارتان را شروع نموده و خاتمه دهید. با ایجاد این روال، قسمت خلاق مغز شما به کار در این شرایط عادت می نماید. مواردی که در این خصوص باید در نظر گرفت شامل:

  • سر و صدا: برخی از نویسندگان از سکوت مطلق لذت می برند. درست همچون نوازنده ای که در سکوت به تمرین موسیقی می پردازد. برخی دیگر در هنگام نوشتن به موسیقی مورد علاقه خود گوش می دهند تا خلاقیت فکری خود را فعال تر نمایند. عده ای هم تمایل دارند که در مجاورت دوستانشان به نوشتن بپردازند تا به این طریق ایده های خود را با دیگران مطرح نمایند و از آن ها بازخورد بگیرند.
  • زمان نوشتن: برخی از نویسندگان درست قبل از خواب افکار خود را یادداشت می نمایند. برخی دیگر هم عاشق ساعات اولیه صبح هستند و در این زمان بهتر از اوقات دیگر به کار نویسندگی خود می پردازند، احتمالاً به این خاطر که افراد کمتری در این زمان بیدار هستند و کسی برایشان مزاحمتی ایجاد نمی نماید. برخی از نویسندگان دیگر هم از شلوغی و ازدحام لذت می برند و بنابراین ترجیح می دهند در فاصله استراحت سر کار یا بین جلسات کاری خود بنویسند. نویسندگانی هم هستند که یک بازه زمانی بدون مزاحمت طولانی را برای نوشتن دوست دارند و به همین دلیل آخر هفته های خود را به نوشتن اختصاص می دهند.
  • مکان نوشتن: اختصاص دادن یک ساختمان خاص، یک اتاق یا حتی یک جایگاه معین به امر نوشتن می تواند به فرایند کاری شما یاری زیادی بکند. آشنایی با مکانی که در آن قرار است بنویسید، خلاقیت و سایر توانایی های فکری شما را با اهدافتان همسو و هم راستا می نماید. برخی مکان ها به ما قدرت نوشتن می دهند. عجیب است اما واقعی!

گام سوم: مطالعه کنید و بیاموزید

آثاری که از مطالعه آن ها لذت برده اید را دوباره بخوانید و سعی کنید بفهمید چه چیزی آن ها را مجذوب کننده و تأثیرگذار می نماید؟ سعی کنید ساختار شعر مورد علاقه خود را تحلیل کنید یا فرایند تحول شخصیت های رمان محبوبتان را درک کنید. جمله ای را پیدا کنید که فکر می کنید عالی است و از خودتان بپرسید که چرا نویسنده آن عبارت معین را انتخاب نموده است؟ یا حتی آن کلمه را؟ اگر شما به جای او بودید چه می کردید؟

  • خودتان را به یک ژانر نگارشی یا حوزه خاص محدود نکنید. برای غنی سازی تجارب نوشتاری خود، باید کاوش کنید. به اسم مثال ممکن است از ژانر فانتزی نبرید، اما باید به خاطر داشته باشید که افراد دیگری هستند که هم آثار فانتزی را می خوانند، هم می نویسند. همواره با این فکریت مطالعه کنید: من مطالعه می کنم تا بنویسم. من مطالعه می کنم تا یاد بگیرم. من مطالعه می کنم تا ایده های تازهی بیابم.

گام چهارم: همواره یک کاوشگر باشید

به همه چیز توجه کنید، به دنیای اطرافتان. در پی مسائل رازآلود باشید و سعی کنید آن ها را حل کنید. اگر سؤالی دارید، با علاقه و وسواس در پی پاسخ آن بگردید. مسائل خاص و عجیب و غریب را یادداشت کنید. هنگام نوشتن، چیزهایی که به آن ها توجه نموده اید به شما یاری می نمایند تا درباره آن ها بنویسید. علاوه بر این، توجه به جزییات می تواند نوشته شما را مجذوب کننده تر، غنی تر و واقع بینانه تر کند. مشاهده کردن برای یک نویسنده امری لازم است. در اینجا چند راهنما و نشانگر ارائه شده که به شما یاری می نماید دنیا اطراف خود را بهتر کاوش کنید:

  • هیچ چیز معمولی و کسل نماینده نیست: همواره چیزی عجیب یا خاص در خصوص همه پدیده ها و همه انسان ها وجود دارد. وظیفه شما پیدا کردن آن بعد خارق العاده در مشاهدتان است.
  • همواره یک راز پیش روی شماست: تلویزیونی که روشن نمی گردد، پرنده ای که پرواز نمی نماید و کلی موارد دیگر. سعی کنید چرایی این پدیده ها را کشف کنید.
  • به جزئیات توجه کنید: برگ ها نه تنها سبز هستند، بلکه آن ها رگه هایی بلند و نازک دارند، ساقه های سفت و سختی دارند و به شکل یک قایق هستند. دیدگاه ها رایج و همیشگی تان را تغییر دهید تا در خصوص پدیده های قدیمی چیزهای تازهی بیاموزید.

گام پنجم: همواره یک دفترچه یادداشت همراه خودتان داشته باشید

مواردی را که مشاهده می کنید یا ایده هایی که به فکرتان الهام می شوند را یادداشت کنید. دفترچه یادداشتان را هرکجا که می روید همراه خود ببرید. برخی از نویسندگان مشهور حتی جیب های اضافه ای برای کت های خود می دوخته اند تا به این طریق بتوانند دفترچه های بیشتری را با خود حمل نمایند. از این دفترچه یادداشت برای یافتن ایده های تازه بهره ببرید، مواردی را که می بینید، می شنوید یا می خوانید، یادداشت کنید و مطالب یادداشت شده خود را مورد بازبینی و استفاده قرار دهید. زمانی که در پروژه خود گیر می کنید و کارتان پیش نمی رود هم می توانید برای الهام گرفتن و یافتن ایده های تازه دوباره سراغ یادداشت های خود بروید. به خاطر داشته باشید که همه چیز را می توانید در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید، زیرا هر چیزی که فکرش را هم بکنید می تواند منبع الهام شما باشد. برخی از موارد مفید عبارت اند از:

  • خواب ها: که منبعی اصیل از روایت های عجیب و غیرمعمول هستند. فقط به خاطر داشته باشید که بلافاصله پس از بیداری و قبل از فراموش کردن خوابتان آن ها را یادداشت کنید!
  • تصاویر: شامل عکس ها و اشکالی که به فکرتان خطور می نمایند
  • نقل قول ها: چیزهایی که مردم می گویند، جملاتی که شما را به شگفتی وا می دارد، اشعار کوتاه یا حتی متن یک فال که برایتان جالب بوده است

گام ششم: پروژه خود را شروع کنید

این مهم ترین قسمت حرفه نویسندگی است و ممکن است بسیار سخت هم باشد. بسیاری از ما در این مرحله به صفحه خالی کامپیوتر خیره می شویم، بدون اینکه حتی کلمه ای برای نوشتن داشته باشیم. برخی این حالت را مسدود شدن فکر نویسنده می نامند. برای برطرف این مشکل، در اینجا چند تمرین پایه برای نویسنده ها آورده شده است که می تواند به شما یاری کند سرچشمه خلاقیت خود را فعال نموده و فرایند نوشتن را شروع کنید:

  • به جایی شلوغ، ترجیحاً مکانی با حضور افراد زیاد بروید. تصور کنید که از منظر یک دوربین فیلم برداری به اتفاقات و رویدادها می نگرید و سپس همه چیز را ضبط می نماید. دفترچه یادداشت خود را بیرون آورده و دقیقاً آنچه را که اتفاق می افتد بنویسید. تمام حواس خود را هم به کار بگیرید: بینایی، بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه هم در فرایند مشاهده و هم در زمان نوشتن.
  • یک دستگاه ضبط صوت بردارید و مکالمات اطرافتان را ضبط کنید. بعد از اینکه برای مدت زمان کافی، مکالمه را ضبط کردید آن را روی کاغذ بازنویسی کنید. در هنگام پیاده کردن مکالمه با کلمات بازی کنید، مواردی را که دوست ندارید حذف کنید، چیزهایی را اضافه کنید. یک موقعیت تازه بر اساس مکالمه حاصله خلق کنید.
  • خلق یک شخصیت. اینکه آن شخصیت چه می خواهند؟ ترس هایش چیست؟ رازهایش چیست؟ او با چه کسانی در ارتباط است و در کجا زندگی می نماید؟ نام خانوادگی اش چیست و بسیاری از موارد دیگر.
  • هر چه سریع تر اهداف نگارشی خود را معین کنید و تمام کوشش خود را بکنید تا به آن ها پایبند باشید.

گام هفتم: به انجام پروژه خود پایبند باشید

در دنیا یک و نیم میلیارد نیم رمان و یک و نیم تریلیون داستان کوتاه وجود دارد. معین هدف و پایبند بودن به آن، هرچند که چندان خوشایند نیست، اما برای درک آنچه می خواهید بنویسید لازم است. برای به انجام رساندن هر پروژه نوشتاری شما به سه چیز احتیاج خواهید داشت:

  • یک ایده خوب که واقعاً تمایل دارید در خصوص آن بنویسید
  • مهارت نوشتاری لازم برای پرورش و بیان آن ایده
  • سرسختی لازم برای به خاتمه رساندن کار

گام هشتم: عضویت در انجمن های ادبی و فعالیت های اجتماعی

به اشتراک گذاشتن ایده ها و بازخورد گرفتن در خصوص آن ها یکی از برترین راه ها برای یافتن ایده های تازه و بهبود بخشیدن فرایند نویسندگی است. این کار می تواند برای نویسندگان مبتدی تا حدودی ترسناک باشد، به این خاطر اثر شما می تواند نوشته ای کاملاً شخصی باشد و شما ممکن است از رد شدن آن به وسیله دیگران بترسید. با این حال، نوشتن در تنهایی و انزوا به این معنی است که نه تنها کسی کار شما را نمی خواند، بلکه می تواند خطر ایجاد عادت های بد (استفاده زیاد از حشو، توصیفات کلامیِ غیر بصری یا ملودراماتیک شدن اثر و غیره) را هم به همراه داشته باشید. به جای ترسیدن، به این مسأله فکر کنید که هر شخصی که نوشته خود را با او به اشتراک می گذارید یک منبع الهام بالقوه است که می تواند ایده های تازهی در خصوص اثرتان به شما بدهد.

گام نهم: به مسائل اقتصادی بپردازید

نویسنده بودن تقریباً مثل ابرقهرمان بودن است: روزها را باید یک کار اداری ناجور سپری کنید، اما شب ها اژدها سواری، کارآگاه بازی، شوالیه زره پوش و مهم تر از همه نویسندگی. برخی از نویسندگان خلاق شغل ثابت روزانه ندارند اما این مسأله بسیار نادر است. با این حال، داشتن یک کار روزانه چیز بدی نیست. در واقع، یک کار خوب در روز حتی می تواند به هدف شما برای نویسنده شدن یاری کند. هنگام یافتن شغل رؤیایی خود به اسم یک نویسنده، مواردی وجود دارد که باید در نظر بگیرید:

  • آیا با عایدیش می توانید اجاره خانه و سایر هزینه های زندگی را تأمین کنید؟ یک کار خوب باید احتیاجهای اقتصادی روزمره شما را به راحتی تأمین کند تا بتوانید بدون نگرانی به نوشتن بپردازید. استرس برای یک نویسنده به هیچ وجه مناسب نیست.
  • آیا وقت و انرژی کافی برای نوشتن برای شما باقی می گذارد؟ یک کار خوب باید به مقدار کافی آسان باشد تا پس از آن خسته نشوید و بتوانید به نوشتن بپردازید.
  • آیا کارتان فراغت فکری و فکری خوبی برای شما ایجاد می نماید؟ سپری کردن ساعاتی در روز به دور از فضای نویسندگی می تواند برای شما مفید باشد. سپری کردن زمان زیاد بر روی یک پروژه می تواند تمام توان فکری شما را معطوف به آن پروژه کند و این مسأله می تواند از خلاقیت فکری و توانایی های شما در سایر امور بکاهد. گاهی اوقات بهتر است که یک قدم به عقب برگردید، کمی آرام شوید و بیش از حد فکرتان را مشغول نوشتن نکنید.
  • آیا افراد خلاق دیگری هم در محل کار شما حضور دارند؟ یکی از مهم ترین مزایای یک کار خوب، حضور همکاران عالی در محل کار است. جایی که با افراد خلاق احاطه شده! و اینکه آن ها فقط شامل نویسندگان یا هنرمندان نیستند.

بخش دوم: تبدیل ایده ها و افکار به کلمات

گام دهم: خواننده را به دام بیاندازید

قطعاً معنی این عبارت این نیست که خوانندگان را به معنای واقعی کلمه به دام بیاندازید! منظور این است که آن ها را در اثر خود غرق کنید. شما باید سطح تعامل و لذت خوانندگان را متن خود به حدی برسانید که آن ها همواره چشم انتظار اثر بعدی شما باشند. برای انجام این کار، چند تکنیک وجود دارد که می توانید از آن ها بهره ببرید:

  • حواس پنج گانه. ما دنیا را به وسیله حواس خود درک و تجربه می کنیم. یک اثر خوب اغلب باعث می گردد که خوانندگان آن را ببینند، لمس نمایند، مزه نمایند، بشنوند و بو نمایند.
  • جزئیات عینی و دقیق. این نوع جزئیات درک خاصی از آنچه که خواننده در متن می خواند ایجاد می نمایند. به جای خلق یک تصویر کلی مثل: او زیبا بود، معین و دقیق بشوید: او موهای طلایی رنگ باندی داشت که با گل های مروارید در هم بافته شده بود.

گام یازدهم: درباره مسائلی بنویسید که اطلاعات زیادی در خصوصشان دارید

اگر با چیزی از قبل آشنا باشید، می توانید با جزئیات، واقع بینی و عمق بیشتری در خصوص آن بنویسید. اگر در خصوص جزئیاتی که برای پروژه شما مهم است اطلاعاتی ندارید، حتماً در خصوص آن ها تحقیق کنید. گوگل کنید یا از کسی که در آن مورد اطلاعات کافی دارد سؤال کنید. هرچه اطلاعات بیشتری راجع به یک موقعیت، یک شخص یا یک مکان داشته باشید، با واقع گرایی بیشتری می توانید آن را در نوشته های خود بازتاب دهید.

گام دوازدهم: ساختار اثر را در نظر بگیرید

گاهی اوقات، برترین روش برای نوشتن یک داستان ساختار خطی است: شروع، اوج و خاتمه. با این وجود، روش های بسیار زیادی برای نگارش داستان وجود دارد. به اسم مثال در ساختار رسانه ای داستان دقیقاً در اوج گیر و دار خود شروع می گردد، یا داستانی که با چندین فلاش بک در هم آمیخته به گذشته شروع می گردد. بسته به پیشرفت داستان، می توانید ساختار داستان خود را انتخاب کنید.

گام سیزدهم: زاویه دید راوی را انتخاب کنید

در مجموع، 9 زاویه دید روایی مختلف وجود دارد که شامل 3 دسته اصلی هستند: اول شخص، دوم شخص و سوم شخص. هنگام تصمیم گیری در خصوص زاویه دید، به این فکر کنید که می خواهید خوانندگان شما به چه اطلاعاتی دسترسی داشته باشند.

  • زاویه دید اول شخص یا ضمیر من
    • درگیر: راوی یک شخصیت فعال یا گوینده داستان است
    • جدا: راوی داستان خاص خود را نقل نمی نماید، بلکه داستان یک شخصیت اصلی را تعریف می نماید
    • جمع (ما): راوی جمعی، گروه عظیمی از مردم که روایت از زاویه دید آن ها نقل می گردد
  • زاویه دید دوم شخص یا ضمیر تو
    • وارونه: راوی از خودش به اسم نویسنده یاد می نماید و خود را از افکار/ صفات و خاطرات ناپسند جدا می نماید.
    • شما = شخصیتی متمایز از خصوصیات منحصر به فرد خود
    • شما = خطاب مستقیم به خواننده
    • شما = خواننده یک شخصیت فعال در داستان است
  • زاویه دید سوم شخص که از نام کاراکتر استفاده می نماید
    • دانای کل: راوی همه چیز را می داند، در داستان اقتدار و آزادی کامل دارد و می تواند داوری کند
    • محدود: این زاویه دید نمایی محدود شونده است به روایت. مانند پنجره ای که کم کم بسته می گردد و دید شما را به چشم انداز کمتر و کمتر می نماید
    • افکار و احساسات تک شخصیت ها: در واقع هری پاتر محدود به افکار و احساسات هری است
    • مشاهده گر مستقیم: روایت راوی از موقعیت، اما به صراحت نمی تواند احساسات شخصیت ها را تشخیص دهد
    • پرواز بر روی دیوار: راوی مثل یک جاسوس است که از روی دیوار و از دور دست اوضاع را مشاهده می نماید، اما دسترسی اش به اطلاعات کامل نیست زیرا زاویه دیدش با توجه به موقعیت قرار گرفتنش روی دیوار محدود می گردد

بخش سوم: قوانین نگارش

گام چهاردهم: هر روز با استفاده از کلمات ساده بنویسید

هنگامی که کار خود را شروع می کنید، سعی کنید روزانه حداقل 300 کلمه بنویسید، با این کار مهارت نوشتاری خود را هر روز بهبود می بخشید. علاوه بر این، ساده نویسی برترین راه برای شروع است. اگرچه بدون شک به دامنه واژگانی متناسب و کامل احتیاج خواهید داشت (بعداً در خصوص آن بعداً بیشتر شرح می دهیم)، اما باید به خاطر داشته باشید استفاده زیاد از کلمات بسیار سخت و سخت، همه خوانندگان به جز متعهدترین آن ها را از شما دور خواهد نمود. از کم شروع کنید. یک کلمه عظیم را صرفاً به این خاطر که مجذوب کننده به نظر می رسد در متن خود به کار نبرید.

گام پانزدهم: در ابتدا با جملات کوتاه شروع کنید

هضم جملات کوتاه آسان است و این جملات بسیار خواندنی هم هستند. اما این مسأله بدان معنا نیست که هر چند وقت یک بار هم نمی توانید یک جمله طولانی بنویسید. مسأله اینجا است که جملات ساده بدون اینکه خواننده را متوقف کند، اطلاعات را به او منتقل می نمایند و باعث وقفه بی جا و خارج شدن خواننده از فضای داستان نمی شوند.

  • برای مثال به یک جمله بدساخت و بیش از حد طولانی زیر می اندازیم. جمله زیر برنده جایگاه دوم مسابقه بدترین نگارش سال شد. در خصوص اینکه چرا این جمله واجد شرایط بدترین نوشته سال شده است، جای هیچ ابهامی وجود ندارد. این جمله از اصطلاحات پیچیده مختلف استفاده نموده است، با عبارات تصادفی نادرست پر شده است و بسیار طولانی است:
    • اگر برای مدتی، هوس استفاده از نظم و انضباط قابل محاسبه می شد، تکرار گناه، توجیه، نظریه های شبه علمی، خرافات، مراجع جعلی و طبقه بندی شده می توانست کوششی ناامیدنماینده برای عادی سازی تلقی گردد، یعنی به طور رسمی اخلال در گفتمان های انشعابی که ادعاهای روشنفکرانه و روشنگری مرتبط با آن را نقض می نماید.

گام شانزدهم: بگذارید فعل های شما کار اصلی را انجام دهند

افعال عنصر اصلی و محرک جملات هستند. آن ها معنی جمله را تکمیل می نمایند و به خواننده منتقل می نمایند. علاوه بر این، آن ها برای نویسندگان امکان دستیابی به دقت خیره نماینده ای را در انتقال معانی فراهم می نمایند.

  • به افعال مشکل ساز توجه کنید. افعالی مانند انجام دادن، رفتن، تماشا، حس کردن و داشتن. اگرچه گاهی این افعال ممکن است گزینه مناسبی باشند، اما در واقع هیچ حس و بویی به نوشته شما اضافه نمی نماید. در صورت لزوم، کلمه معین تری را برای افعال مشکل ساز جایگزین کنید، مثل: به خاتمه رساندن، گریختن، خیره شدن، تجربه کردن و مراقبت کردن که همه آن ها مفاهیم معین تری را منتقل می نمایند.
  • به اسم یک قاعده کلی، از حالت معلوم به جای حالت مجهول بهره ببرید.
    • حالت معلوم: گربه صاحب خود را پیدا کرد. در اینجا، گربه در حال اجرا کاری است. او در حال یافتن صاحب خود است و او را می یابد.
    • حالت مجهول: صاحب گربه به وسیله گربه پیدا می گردد. در اینجا، گربه از عمل حذف می گردد. صاحب گربه پیدا می گردد. گربه او را پیدا نمی نماید.

گام هفدهم: مراقب باشید بیش از حد از صفت استفاده نکنید

نویسندگان تازه کار معمولاً در نوشته های خود بیش از حد از صفت استفاده می نمایند. صفت ها به خودی خود مسئله ای ندارند، جز این که برخی اوقات می توانند زائد باشند و غالباً ابهام ایجاد می نمایند. بنابراین فهم آن ها سختتر از سایر عناصر جمله است. برای توصیف هر اسمی لازم نیست که قبل از آن یک صفت بیاورید.

  • گاهی اوقات، صفات زائد هستند. به اسم مثال در جمله من او را دیدم که چگونه آخرین مهره پیاده ظاهراً بی ارزش را بلند کرد و آن را آرام جابجا کرد و بر زمین سرد بازی گذاشت، شاه رقیب با این حرکت خردمندانه اش مات شد و سپس پیروزی موفقیت آمیز خود را جشن گرفت. کدام پیروزی موفقیت آمیز نیست؟ در اینجا، این صفت در واقع آنچه را که از قبل می دانیم دوباره بیان می نماید. کاربرد این صفت در اینجا به خواننده هیچ یاریی نمی نماید تا درک بهتری از موقعیت پیدا کند.
  • در موارد دیگر، صفت های به کار برده شده به وسیله نویسندگان می تواند بسیار مبهم باشند. او یک دشمن گرامی است جمله ای است که نه در دسترس است و نه مناسب.. گرامی صفتی است که در خصوص دوستان و افرادی که با آن ها در صلح هستید به کار می رود و این مسأله جمله را مبهم و غیر قابل فهم می نماید.

گام هجدهم: پیوسته دامنه واژگان خود را افزایش دهید

یک فرهنگ لغت معنایی و یک فرهنگ مترادف/متضاد را همواره در دسترس خود نگه دارید یا حتی آن ها را روی تلفن همراه هوشمند خود نصب کنید. هر وقت به کلمه ای برخورد کردید که معنی آن را نمی دانید، معنی آن را جستجو کنید. به اسم یک نویسنده بعلاوه یک آشنایی حداقلی با ریشه شناسی لغات لازم است. در عین حال، از دامنه واژگان خود کم بهره ببرید. فقط به این علت که معنی کلمات انقیاد ناآشناسازی و تجاهل العارف را می دانید، به این معنی نیست که باید در هر متنی که می نویسید بهانه ای برای استفاده از آن ها پیدا کنید.

  • ریشه کلمات را مطالعه کنید. ریشه کلمات به شما یاری می نماید تا معانی کلمات ناشناخته را بدون فرهنگ لغت رمزگشایی کنید. دانستن ریشه های کلمات عربی هم به شما در تشخیص معنی کلمات قدیمی و مذهبی یاری زیادی می نماید.

گام نوزدهم: منظورتان را صریح و شفاف بیان کنید

خیلی از افراد در گفتار خود دقت چندانی رو انتخاب لغات مناسب ندارند و اولین لغتی که مفهومشان را برساند بیان می نمایند، بدون توجه به این مسأله که آیا آن کلمه با بافت جمله و گفتار تناسب دارد یا نه. این دقیقاً همان کاری است که خیلی از نویسنده ها در هنگام نوشتن هم آن را انجام می دهند، یعنی برای انتخاب لغات دقت و وقت کافی را صرف نمی نمایند. این استراتژی در مکالمه روزمره مفید و لازم است برای این که کلام منقطع نگردد، اما در خصوص نوشتن روشی مشکل ساز است.

  • در متن هیچ پیش زمینه و بافت ارتباطی ای وجود ندارد. نویسنده نمی تواند از دستان خود برای اشاره استفاده کند، او بعلاوه نمی تواند با تکیه بر حالت های صورت از ابهام مکالمه بکاهد و معنای آن را درست تفسیر کند. در حقیقت خواننده تنهاست و برای جمع آوری معنا فقط باید به کلمات شما اعتماد کند.
  • مسأله دیگر اینکه خواننده آنچه را که نویسنده در روی ساخت اثر بیان نموده، برداشت می نماید و کاری به معانی پنهان و ضمنی موجود در فکر نویسنده ندارد. خواننده انتظار ندارد که مجبور گردد از نویسنده معنای پنهان عبارتی را سؤال کند و منظور او را از نوشتن آن جمله بپرسد؟ خواننده تصور می نماید منظور نویسنده همان چیزی است که نوشته است، نه کمتر نه بیشتر. در هنگام مطالعه اثر به وسیله خواننده، نویسنده نمی تواند که معنی کلمات گیج نماینده را روشن کند، به این معنی که اگر یک کلمه گیج نماینده را در متنتان یادداشت کنید، هر خواننده به طریقی گیج می گردد.
  • به همین دلایل، وقت بگذارید و منظورتان را شفاف بیان کنید. مفهومی که می خواهید بیان کنید را قبل از گفتن آن معین کنید. برای یافتن کلمات درست هم دقت کافی را به خرج بدهید حتی اگر این کار وقت شما را بگیرد. مشکل بسیاری از نوشته ها این است که کلمات انتخاب شده با ایده موجود در فکر نویسنده انطباق ندارد، مسائل مربوط به طرح نوشته یا مسائل سبکی در رده های بعدی قرار دارند.

گام بیستم: از زبان تمثیلی و کنایی با هدف اثرگذاری بهره ببرید، نه به اسم یک قاعده

نمونه هایی از زبان تلویحی و کنایی استعاره و تشبیه است. بهتر است وقتی می خواهید خواننده را به شکل خاصی تحت تأثیر قرار بدهید و یا توجه او را به چیز خاصی جلب کنید، از استعاره و تشبیه بهره ببرید. درست همچون گفتن دوستت دارم، که در صورت استفاده مداوم، بسیاری از قدرت و جذبه خود را از دست می دهد.

گام بیست و یکم: در خصوص استفاده از علائم نگارشی افراط و تفریط نکنید

علائم نگارشی خوب نه دیده می گردد و نه شنیده می گردد، اما با این وجود تأثیر قدرتمندشان را می گذارد. استفاده از علائم نگارشی کم باعث می گردد خوانندگان شما قادر به درک معنی جملات شما نباشند. استفاده بیش از حد از علائم نگارشی هم باعث پرت شدن توجه خوانندگان می گردد. هیچ کس نمی خواهد جمله ای را بخواند که در آن نقطه، ویرگول، کروشه و خط تیره بیشتر از کلمات واقعی باشد.

  • علامت تعجب. از علامت تعجب بیش از حد استفاده نکنید. انسان ها معمولاً زیاد تعجب نمی نمایند، علاوه بر این همه جملات هم وجه تعجبی ندارند. المور لئونارد، نویسنده عظیم جنایی، در این مورد گفته است: حواستان به حد مجاز استفاده از علامت تعجب باشد. شما در هر 100،000 کلمه نثری که می نویسید بیش از دو یا سه بار مجاز به استفاده از علامت تعجب نیستید.
  • نقطه ویرگول. نقطه ویرگول به اسم یک نقطه ترکیبی عمل می نماید که دو جمله را که با هم ارتباطی منطقی دارند، به هم پیوند می دهد. با این حال، کورت ونگوت در خصوص استفاده از این علامت می گوید: از نقطه ویرگول استفاده نکنید. نقطه ویرگول علامت گنگ و مبهمی است دال بر هیچ چیز نیست. تنها کاربرد استفاده از این علامت این است که نشان می دهد که شما به دانشگاه رفته اید.

گام بیست و دوم: وقتی همه قوانین را یاد گرفتید، آن ها را نقض کنید

برای دستیابی به نوع نوشتاری که مدنظرتان هست، از شکستن قوانین یا بازی با آن ها نترسید. برخی از عظیم ترین نویسندگان با شکستن قواعد دستوری، سبکی و معنایی ادبیات را ارتقا بخشیده اند و نام خود را تاریخ جاودانه نموده اند. اما قبل از شکستن هر قانونی در وهله اول توجه داشته باشید که چرا آن قانون را نقض می کنید و تأثیر احتاقتصادی آن را هم مدنظر داشته باشید. و اگر حاضر نیستید که در این مورد کمی ریسک کنید، اصلاً چرا خودتان را نویسنده می خوانید؟

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 5 مرداد 1400 بروزرسانی: 5 مرداد 1400 گردآورنده: huli.ir شناسه مطلب: 1746

به "22 گام برای تبدیل شدن به یک نویسنده حرفه ای" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "22 گام برای تبدیل شدن به یک نویسنده حرفه ای"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید